سراب
من، تک و تنها، تکیه به چمدون، لب جاده
توی چمدونم، پر خاطراته، خاطره که نه، یه مشت عکسای پاره پاره ...
***
چشم انتظار، واسه یک عبور گرم، ولی نه انگاری این محاله
یکی داره میاد، دارم خواب میبینم، یا که بیدارم، نه ... این یه سرابه ....
***
من دلم گرفته ست، ای سراب، دل تو چی؟
من، سرم خسته ست، ای سراب، روح تو چی؟
***
بشنو تو، داستان زندگیمو، که گذشت... گذشت... تا به امروز...
بودم کودکی ساده، بی پیرایه، کودکی دلسوز...
اما حالا، با یه قلب آلوده، بی روح... دلسرد... مایووووووووس...
دور و نزدیک
توی آسمون نگاهت ، ابری سیاه نقش بسته
فاصله بین ما مثل یه بختک ، لب ها به انتظار نشسته
زمان محو میکنه نگاتو ، میکشه یاد لحظه هاتو
میکشه ، پرده ای شوم ، بین ما ... من نمیبینم تو رو ...
***
فاصله بین ما هم دور و هم نزدیک ، تو نیستی و فقط بتت اینجاست
نبض کند ثانیه ها در خلاء ، من میکشم روی آب نقش یک رویا
هر روز مرور شکیبایی ، هر شب انتظار پگاه روشنایی
شهر ، تاریکه و ... من نمیبینم تو رو ...
***
یاد تو هر صبح ، یاد تو هرشب
خاطره از تو ، ترانه از من
ناگزیر ، عشق تو آب شد ، عشق تو پر زد
حقیقت مرد و افسانه سر زد
اما میدونم این نیست آخر راه
ما میبینیم همو یه جایی اون دور دورا
یه جایی بیرون این زمین پست
منتظرم باش ... من ، میبینم تو رو...